خیلی وقتها فکر می کنم که چرا ما باید در این شرایط بسیار بد اقتصادی زندگی کنیم؟ چرا با این همه منابع و سرمایه و نیروی انسانی متخصص و کاربلد باید اینطور باشیم؟

آیا این یک زنجیره بدبختی است که در آن گیر کرده ایم؟ منظورم از زنجیره بدبختی اینه که مثلا ما درآمد خوبی نداریم، پس کار درست نمی کنیم و بازدهی نداریم. مسئولان ما قدر ما را نمی دانند چون به کار ما وابسته نیستند. این سیکل همچنان ادامه می یابد و ما هم وقتی مسئول شدیم همین کارها را تکرار می کنیم.

یکی از دوستان گفت راه این است که ما خود را اصلاح کنیم و هر کس از خودش شروع کند. من هم قبول دارم ولی این مسیر بسیار بسیار کند است و اگر مشکلی پیش نیاید صدها سال طول می کشد تازه اگر افراد همه به این نتیجه برسند.

ولی راه دیگر این است که سیستمهایمان تصحیح شود. نظارت ها دقیق شود. کار ارزشمند شود. دولت خود را وامدار مردم بداند. مسئولین شرکتها خود را جوابگو بدانند.

 

در این صورت کار ارزشمند می شود و افرادی که تلاش می کنند به درآمد می رسند. اینطور زنجیره بدبختی خاتمه می یابد.

 

در حقیقت با اصلاح سیستمها و همزمان اصلاح یکایک افراد است که می توان رشد دسته جمعی داشت و لذا رفاه را تجربه کرد.

 

متاسفانه ما به دلایل مختلف مجبور به حفظ خود فقط شده ایم و به سیستم ها و اجتماع ها فکر نمی کنیم. در حالیکه این سیستمها نجات دهنده ما خواهند بود.

 

چرا باید با این همه سرمایه اینطور زندگی کنیم؟

 

 

 

 

 

 

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Sarah بهمنیاری نیوز دکتر حسن خیری آموزش فیزیک آشپزی David بشاگرد کالا سرگرمي تعمیر اسپکتوفتومتر و تعمیر فتومتر ازمایشگاه